یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آن قدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت.
یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آن قدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت.
خانه تکانی از دیگر آئینهای نوروز است. ده پانزده روز مانده به نوروز خانه تکانی شروع میشود. در این آئین، همه وسایل خانه گردگیری و شستشو میشود و پاک و پاکیزه میگردد.
چنان زوایای خانه را می روبند که اگر تا یک سال دیگر هم آن زوایا از چشم خانم خانه پنهان بماند یا فرصت پاکیزه سازی آنها به دست نیاید، قابل تحمل باشد.
وسواس برای این پاکیزه سازی تا به حدی است که در و دیوار خانه اگر نه هر سال، هر چند سال یکبار نقاشی میشود.
پس از خانه تکانی، نوبت سبزه کاشتن میشود. مادران حدود یک هفته مانده به نوروز، مقداری گندم و عدس و ماش و شاهی در ظرفهایی زیبا می ریزند و خیس می دهند تا آهسته آهسته بروید و برای سفره نوروزی آماده گردد.
می رویم تا جوانه کنیم. شکوفه بزنیم. چشمهایمان را به روی دنیای سبز و آراسته بهار بگشائیم. می رویم تا یخ عاطفه ها را زیر نور آفتاب عشق ذوب کنیم و به زلال و گرم بهار بپیوندیم.
می رویم تا چشم بدوزیم به آسمان شاید اولین کسی باشیم که بازگشت پرستوهای مهاجر را می بیند و یادمان می آید که امسال کوچ پرندگان نور را با همه عظمتش دیده ایم که مثل پرستوها به امید آشیان گرم پر کشیده اند. اما نه، پرستوها به امید بازگشت کوچ می کنند ولی مرغان نور می روند به این آرزو که ماندگار شوند.
پرندگان نور چه دیده اند که لبیک گویان، کبر، غرور و دروغ و هر آنچه میان جسم و جان فاصله می اندازد زیر پا می گذارند.
چه زیباست تلاقی خانه تکانی دل و درخشان شدن جان با تحول فصل!
از دیر باز آموخته ایم، تازه و پاکیزه به استقبال نو شدن برویم. خانه تکانی نه به مفهوم دور ریختن کهنگی هاست، بلکه مراد مرور خاطره ها و نظم بخشیدن است به آنچه درهم و شلوغ در انباری ذهن به روی هم انباشته شده است.
خانه تکانی به نوعی بررسی کارنامه سالی است که پشت سر گذاشته ایم. اینکه مثبت ها و منفی ها را کنار هم بگذاریم و نموداری از رشد و پیشرفت را ترسیم کنیم و ما در این روزهای پایان سال بر آنیم تا خانه فعالیت های بخشی از زندگی خود را منظم کنیم و شاید درخشانترین بخش فعالیت ها مربوط به موفقیت هایمان می باشد که دست یابی به فردایی بهتر و پویاتر را آسانتر و مطمئن می سازد.
بیایید به مانند رویش و تازه شدن، لوح ضمیرمان را از غبار تیره گیها، کاستی ها و کدورت ها پاک کنیم و به استقبال بهاری نو برویم.
اس ام اس شب یلدا 94
بیا ماه من و یلدای من باش
شب بارانیه دی ماه من باش
بیا زیباترین مجنون این شب
یه عمری با من و لیلای من باش . . .
مقدمه
آدمهايي كه هميشه در جستجوي زندگي آرام و به دور از ازدحام شهرها هستند، تصويري شاعرانه از روستا در ذهن خود دارند و براي همين است كه خيلي وقتها ميگويند خوشا به حالت اي روستايي. روستايي خبر از بوقهاي پي در پي ماشينها و هياهوي شهرنشيني ندارد.
زندگي شهري اما نقطه مقابل روستاست و گذران زمان در شهر خود قصهاي متفاوت از روستا دارد. زندگي شهري مهارت و فوت و فن خاص خود را طلب ميكند.در شهرها انگار پاياني براي سر و صدا و هياهو نيست.صداي خيابانها، ماشينها و آدمها آنقدر آزاردهنده است كه گاهي به سرت ميزند همه چيز را رها كني و به كنجي دنج پناه ببري، البته اگر بتوان در شهرها جايي اين چنين يافت. زندگي شهري، زندگي آرام و بيدغدغهاي نيست.
آدمها در شهرها هر روز بيتفاوت از كنار يكديگر ميگذرند.ارتباطها در شهرها جزيياند و زود گذر.آدمها نسبت به هم بيتفاوتند و غرقشدن در شلوغي و هياهوي شهرها مرگ صميميتها و عاطفههاست.شهر انگار كه دنياي بيگانههاست.
امروزي شدن روستاها
هرچند هنوز هستند روستاهايي كه زندگي صنعتي و تاثيرات زندگي شهري آنها را متحول نكرده است، اما زندگي روستايي با تمام زيباييهايش رو به سوي تحولي ناخوشايند دارد.اگرچه هنوز ميان شهر و روستا تفاوتهاي بارزي وجود دارد، اما سبك زندگي روستاييان در حال تغيير است و با شتابي روز افزون از گذشتهها فاصله ميگيرد.
حالا در برخي روستاها خيلي از سبكهاي زندگي شهري وارد شده، آنقدر كه براي قديميها كمتر چيز آشنايي از گذشته بر جاي مانده است. براي كساني هم كه راه شهر را پيش گرفتند و ساليان دراز دور از روستايشان بودهاند، شايد باور ديدن روستاي كودكيهايشان كمي دشوار باشد.ويژگيهاي شيوه زندگي روستايي در دورههاي گذشته اجازه نميداد تا پديده سبك زندگي به معنايي كه در شهر ديده ميشود به وجود آيد. اما با رشد فرآيند شهرنشيني يا همان شهري شدن در روستاها نيز سبك زندگي در حال شكلگيري است.
هرچند در گذشته پوشش اهالي روستا با فرهنگ سنتي روستاييان پيوند داشت و با شهرنشينان كاملا متفاوت، اما حالا يكي از تغييرات روستاها نسبت به گذشته تغيير در پوشش اهالي روستاست كه چندان تفاوتي با پوشش شهرنشينان ندارد. در خيلي از روستاها، روستاييان ديگر همچون گذشته لباس سنتي تن نميكنند و حالا پوشش جوان روستايي فرق چنداني با جوان شهري ندارد.
«با ورود تلويزيون و رسانههاي جمعي به روستاها، زندگي شهرها به روستاها نيز سرايت يافت، به گونهاي كه در موارد بسياري روستاها به دنبالهروي از شهرها پرداختند، در نتيجه نوعي يكسان سازي سبك زندگي روستاييان با شهرنشينها يا همان شهري شدن روستا ايجاد شد.اكنون بيشتر ابزارهاي مورد استفاده در شهرها در روستاها نيز رايج است. البته تاثيرپذيري روستا از شهر همواره تابع بعد مسافت ميان اين دو بوده است. يعني هرچه روستايي به شهر نزديكتر باشد به همان ميزان نيز نفوذ عناصر و فرهنگ شهر در روستا نيز بيشتر ميشود.»
شكل فعاليتها نيز در روستاها تغيير اساسي كرده است، هر چند در خيلي روستاها هنوز هم كار روستايي كشاورزي و دامپروري است، اما دختر روستايي كه تا همين چند سال پيش در كار كشاورزي ودامداري كمك خانواده بود حالا انگار همچون دختر شهرنشين به دنبال مهارتهاي تازهتري است لذا بالاجبار مادران روستائي هنرهاي کهني که سينه به سينه به آنها رسيده بود با خود به گور مي برند.
تغيير شكل خانههاي روستايي
زمانه كه تغيير كرد و همه چيز رو به جلو رفت، شكل خانههاي روستا نيز تغيير يافت و كمكم با مصالح و مواد ساختماني مدرن ساخته شد. خانههاي روستايي كه زماني نشان از سنتهاي روستاييان و سبك زندگي آنان داشت، حالا انگار نه شبيه خانه روستايي مانند گذشتههاست و نه كاملا شبيه خانههاي مدرن شهري.
نهتنها شهرنشينان، بلكه حتي نسلهاي امروزي روستا نيز با توجه به تغييراتي كه در روستاها در نتيجه توسعه امكانات و خدمات رفاهي و تغيير شيوه يا سبك زندگي روستايي رخ داده است، كمتر قادر به تفكيك مفهوم خانه روستايي خود از خانه شهري هستند، اگرچه همچنان تفاوتهاي بارزي بين شهر و روستا وجود دارد.
به اعتقاد مردمشناسان،خانه روستايي مدرن تلفيق و تركيب ناهماهنگ، نامتوازن و ناهمخواني از خانه روستايي سنتي، خانه شهري و چادر و كپر عشايري است. يعني نه خانه شهري، نه چادرعشايري و نه خانه روستايي سنتي است.
به عقيده مردمشناسان اما اين تغييرات تنها در شكل و قيافه خانهها خلاصه نشده است.بلکه با تغيير سبك زندگي و محيط خانه، روابط درون خانهها و خانوادهها نيز دست نخورده نمانده است. روابط و ارزشهاي بورژوايي بتدريج بر روستاها غلبه يافته، به گونهاي كه شهري شدن به مثابه نوعي ارزش بر روستا حاكم شده است.که اين خود حاکي از نابودي روستا و فرهنگ روستائي است.
«ورود تكنولوژي شهري به جوامع روستايي، تغييرات زيادي در اين جوامع ايجاد كرد. به عنوان مثال زماني كه ابزاري نظير تراكتور وارد زندگي روستايي شد نياز به عريض شدن جادهها و تغيير شكل درها و بناها همچون اضافه شدن انبار به ساختمانها و در نتيجه تغيير شكل خانهها شد.در گذشته ميان ناحيهاي كه روستا در آنجا قرار داشت و معماري سنتي نوعي رابطه خاص وجود داشت. به عنوان نمونه در مناطق كويري اغلب خانهها از گل و خاك ساخته ميشد. اما اكنون تا حدودي سبك معماري شهري در خانهسازي و زندگي روستاها كه در گذشته معماري خاص خود را داشت، نفوذ و آن را متحول كرده است.»
ورود تكنولوژي به روستا
زمان ميگذرد و با پيشرفت علم و پيدايش تكنولوژي، زندگي روستايي نيز رنگ و بوي ديگري مييابد. سبك زندگي در روستا حالا مثل بسياري از جنبههاي زندگي آدمهاي امروزي تغيير كرده و حالا به چشم روستا، شهر نمادي براي امروزي شدن است.
بسياري از عناصر زندگي شهري در زندگي روستايي راه يافته است. حالا ديگر زن روستايي تقريبا از همان ابزاري استفاده ميكند كه زن شهرنشين در خانهاش دارد.
حالا در خانه زن روستايي جاي جارو دستي را جارو برقي، جاي پشتي را مبلمان و شايد جاي سفره روي زمين را ميز ناهارخوري البته نه در شكلي كاملا مدرن پركرده است. ديگر بوي نان محلي در كوچه پسكوچههاي روستا به مشام نميرسد و انگار نانهاي ماشيني، سفرههاي خانههاي روستايي را رونق ميدهد.در كنار همه اين تغييرات اضافه شدن برق، گاز، تلفن، مدرسه و بيمارستان همگي اجزايي از عناصر زندگي شهري است كه زندگي روستايي را متحول و آن را به زندگي شهري نزديكتر كرد.
عناصر زندگي شهري حالا در كنار زندگي روستايي جا خوش كرده و زندگي روستايي حالا مخلوطي از گذشته و حال است.هر چند تغييراتي در سبك زندگي روستاها وارد شده اما روستا، همان روستاست با همان مردماني كه آسمان، زمين، عشق، هوا، سادگي و پاكي حقيقت زندگيشان مال آنهاست.
به ياد داسشته باشيم و هيچ وقت فراموش نکنيم که روستا به خاطر فرهنگ و آداب و سنن خاصش و کوچه هاي خاکي و مردمان ساده و خونگرمش روستاست.
در ایام فاطمه در روستا هلیم میدهند که برای درست کردنش گندمو با اب کمی خیس میکنن و چند نفر از اهالی روستا میان و با چوب گندم داخل گونی رو میزنن تا پوستش دربیاد که عکس از این عمل میزارم که چای و شیرینی هم میدن هرکسی نیتی داشته باشن
تو ی هوای ابری و برفی
مراسم باستانی سیزده بدر از دیرباز در پهنه روح و جسم ما حضور داشته و کماکان نیز با قدرت تمام ادامه دارد؛ سیزدهبدر سیزدهمین روز فروردین ماه و از جشن های نوروزی است. در تقویمهای رسمی ایران این روز روز طبیعت نامگذاری شده است و از تعطیلات رسمی است. برخی بر این باورند در این روز باید برای راندن نحسی از خانه بیرون روند و نحسی را در طبیعت به در کنند. اما برای اثبات اینکه ایرانیان قدیم هم این دیدگاه را داشتند هیچ روایت تاریخی و قابل استنادی وجود ندارد.
بعد از سیزده بدر، جشن های نوروزی پایان می پذیرد.این رویداد دارای آیینهای ویژهای است که در درازای تاریخ پدید آمده و اندک اندک چهره سنت به خود گرفته است. از آن جمله میتوان آیینهای زیر را برشمرد.
آیین ها و سنت های خاص سیزده بدر در روستایمان بدین صورت بوده که صبح همه اهالی با همراه داشتن شیرینی های محلی و تخم مرغ های رنگی ازکوچه باغها گذشته تا خود را به امام زاده روستا برسانند که حدود سه کیلومتری غرب روستا و درست روبروی روستای فستق بود علاوه بر مردمان روستایمان از روستاهای فستق ، جوشقان و دمیرچی نیز در این روز به امامزاده می آمدند و پس از زیارت در جوار امامزاده مشغول بازیهای محلی و تخم مرغ بازی می شدند واین برنامه تا ظهر طول می کشید سپس به روستا بازگشته و ناهار و چای را همراه خانواده در باغها و مزارع خود و یا در کنار رودخانه صرف می کردند.
پس از صرف ناهار همه خانواده ها سبزه های خود را برداشته از یک مسیر مشخص به سمت رودخانه رفته و سبزه خود را به رود می سپردند و افرادی هم که سبزه نداشتن تعدادی سنگ به داخل رودخانه می انداختن و بر این باور بودند که بدیها و بلاها ی خود را به رود می سپارند تا ببرد با پایان یافتن این مراسم به روستا برگشته و در محوطه باز مجاور روستا مشغول بازیهای محلی و الک دولک و ....می شدند.
امروزه با خراب شدن امامزاده همه اهالی روستا از اول صبح به دامن طبیعت رفته و یک روز کامل را در باغها و کنار رودخانه سپری می کنند تا سیزده بدر و روز طبیعت را گرامی بدارند با وجود اینکه همه باور داریم باید به طبیعت احترام بگذاریم ولی در مواردی بی توجهی شده با شکستن شاخه درختان ، خاموش نکردن آتش و رها کردن زباله ها آسیب بزرگی به زیبایهای طبیعت روستایمان می رسانیم که امیدوارم به این امر مهم توجه بیشتری کنیم.ازطبیعت زیبای بهار بدون تخریبش لذت ببریم!
روز طبیعت مبارک
این عکس زیبا از روستای قعله در نزدیگی روستا ما میباشد
که هر ساله مسافران زیادی برای گردش و سیزده به در به این روستا میان
از روايات فهميده ميشود ائمّه طاهرين(ع) اين عيد را نه تنها رد نكردهاند بلكه امضاء كردهاند. مرحوم محدّث قمي در مفاتيح از امام صادق(ع) چنين نقل ميكند كه آن حضرت به معلّي بن خُنيس فرمود: وقتي عيد نوروز شد، غسل كن، لباس نو بپوش، خضاب كن، حمّام برو، بوي خوش استعمال كن. بعد ميفرمايد: مستحب است روزه بگيريد و بعد از نماز ظهر و عصر چهار ركعت نماز بخوان، دو تا دو ركعتي. در ركعت اول بعد از حمد ده مرتبه «انّا انزلنا» و در ركعت دوم ده مرتبه «قل يا ايها الكافرون» در ركعت سوم ده مرتبه «قّل هو الله احد» و در ركعت چهارم ده مرتبه سوره ی فلق و ده بار سوره ناس. بعد دعايي نقل ميكند كه جزء نماز نيست و ميتوان در سجده و غير سجده خواند.
در روستای قره داش هم مانند سایر شهر ها و روستا های ایران مراسم خاصی برگزار می شود . که می توان به موارد زیر اشاره کرد.
۱- مراسم خانه تکانی که روز ها و حتی هفته ها قبل از عید آغاز می شود.
۲- خرید کادو برای افراد خانواده مخصوصا بچه ها
۳- زیارت قبور شهدا و درگذشتگان و جمع شدن در مسجد جامع روستا برای فاتحه خوانی و تسلیت به افرادی که نزدیکانشان از عید قبلی به این طرف فوت نموده است.
۴ - مراسم چهارشنبه سوری و بردن هدیه و کادو به دخترها و نو عروس ها و ....
۵ - اجرای مراسم تحویل سال نو در مسجد جامع روستا با حضور حجت السلام حاج ودود صبیحی از روحانیون روستا
۶- مراسم دید و بازدید و اجرای صله ارحام با بزرگترها
چهارشنبهسوری یکی از جشنهای ایرانی است که در شب آخرین چهارشنبهٔ سال (سهشنبه شب) برگزار میشود.
در شاهنامهٔ فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشاندهندهٔ کهن بودن این جشن است. مراسم سنّتی مربوط به این جشن ملّی، از دیرباز در فرهنگ سنّتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شدهاست.
واژهٔ «چهارشنبهسوری» از دو واژهٔ چهارشنبه — نام یکی از روزهای هفته — و سور به معنای عیش و عشرت ساخته شده استطبق آیین باستان در این رو آتش بزرگی بر افروخته می شود که تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته میشودکه این آتش معمولاً در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن میکنند و از روی آن میپرند آغاز میشود و در زمان پریدن میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من». این جمله نشانگر مراسمی برای تطهیر و پاکسازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد. به بیان دیگر مردم خواهان آن هستند که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلاتشان را بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به آنها بدهد. چهارشنبهسوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیّت افراد باشد و در میان بیشتر ایرانیان رواج دارد.
در سالهای اخیر، رسانههای ایران توجّه زیادی به خطرات احتمالی ناشی از استفاده از مواد آتشزا و انفجاری نشان میدهند.
پس لطفا مراقب فرزندان خودباشیم
در گذر از جــــــــــــــــاده ی زندگـــــــــــــــی آموختم....
آموختم که همیشه و در هر شرایطی میشه لبخند زد،حتی تلخ
آموختم که آدما همیشه اون چیزی نیستن که نشون میدن
آموختم که آیینه ی هر کس باشم
آموختم که فرق نمیکنه چه جور خــــــــــــدا رو صدا کنم،مهم اینه که اون حرف منو میفهمه و واسم یه دوست خوبه
آموختم که امن ترین مکان آغوش گرم خونوادمه
آموختم که ارزش هرکس به مقام و منزلتـش نیس،به شخصیت و درک و فهم شه
قره داش یکی از روستاهای استان زنجان است که در شهرستان ماهنشان واقع شدهاست... روستای قره داش از توابع شهرستان ماهنشان بخش مرکزی پری است وبا مرکز شهرستان 35 کیلومتر فاصله دارد ..و در جنوب شهرستان ماهنشان و در دامنه رشته كوه زيبا و چشم نواز قرار گرفته است.بعد از سال8 138 حدودی از خانه های قدیمی ویران شده و به سبک شهری ساخته شده است
از قسمت های مهم روستا میتوان به یوخاری محله(کوچه بالا) و اشاغا محله (کوچه پایین) اشاره کرد
پیش شماره روستای قره داش 584294 می باشد. بنابراین برای تماس با یک شماره تلفن در روستای قره داش باید ابتدا024584294 را شماره گیری نمایید....
شب نشيني از کارهای متداول اهالی روستای قره داش است. شبنشینی در اواخر پاییز و فصل زمستان بیشتر صورت میگیرد چرا که عموما در روستاها بعد از برداشت محصول در فصل پاییز، اوقات فراغت و بیکاری روستائیان آغاز شده و تا پایان زمستان ادامه پیدا میکند.خانوادهها در شبهای بلند زمستان به دیدار اقوام، آشنایان و دوستان رفته و با صمیمیت و لذتی خاص به گفتگو میپردازند. در این شبنشینیها زنان در یک طرف کُرسی، کودکان در کنار هم و مردان خانواده نیز در طرف دیگر کرسی نشسته و با یکدیگر و یا به صورت جمعی گفتگو میکنند. از همه چیز صحبت میشود. گاهی فقط چند نفر از بزرگترها صحبت میکنند و گاهی نیز بر سر موضوعی خاص، همهی حاضران از بزرگ و کوچک اظهارنظر مینمایند؛ ولی معمولا یکی از مردان حاضر در مهمانی که باسوادتر و خوشسخنتر از سایرین است بیشتر از همه صحبت میکند.افراد ابتدا از کارهای روزانه خود صحبت میکنند و در خلال آن، خاطراتی نیز از درگذشتگان و یا خاطرات سالهای قبل خود را بیان مینمایند. بیان داستانهای افسانهای و یا حوادث تاریخی که روستای قره داش ها به آن مَتل میگویند یکی از مهمترین مواردی است که در این مهمانیها صحبت میشود. این داستانها که توسط بزرگترها و باسوادترهای محفل بیان میشود معمولا بسیار جذاب و شیرین است و حین بیان آن سکوت مطلق بر جمع حاکم شده و همگی سراپا گوش میشوند.از ضروریات شبنشینیها در روستای قره داش ، تناول انواع و اقسام خوردنیهای لذتبخش است که در فارسی به آن «شَب چَره» و در روستای قره داش « شِوچِرَ» میگویند. ترتیب کار به صورت است که بعد از خوردن چای و کمی گفتگو ، زن میزبان به اندرونی رفته و با یک مَجْمَعه(مجمع) بزرگ که حاوی بشقابهایی از تنقلات رنگارنگ است وارد اتاق مهمانان میشود و بشقابها را به طرز مناسب بر روی کرسی و در مقابل مهمانان و سایر افراد قرار داده و با تعارف و اصرار از آنها درخواست میکند که این تنقلات را میل کنند.شِوچِرَ در روستای قره داش از خوردنیهای مختلف و گستردهای تشکیل شده این خوردنیها عبارتند از:مغز گردو، مغز بادام، مغز هستهی زردآلو،شاهدانه،نخودچی،کشمش،برگه سيب و زردآلو،آلو، سنجد،گندم بو داده،سیب،انگور و...خانوادههایی که وضع مالی بهتری دارند تنقلات دیگر همچون پسته، انواع تخمه و...را نیز برای پذیرایی از مهمانان خود تهیه مینمایند.
در زندگی روستایی آرامش نقش اصلی را بازی می کند.یکی از مهمترین ویژگی ها و برتری های زندگی روستایی نسبت به زندگی شهری هم,همین آرامش است که تنها در روستاها میتوان به آن رسید.زندگی در روستا آدمی را از هر جنجال و قیل و قال و دود و دم رهایی می بخشد.شاید بسیاری از شهرنشینان در همه ی زندگی خود آرامش یک شب یک مرد روستایی را نداشته باشند.پس از خیزش خورشید به پشت کوه ها و آمدن شب تیره در روستا,.شنیدن آوای سگان در آغاز شب و آوای خروسان در سپیده دم,آنچنان آرامشی به روستا نشینان می دهد که همواره آنان را همراه است.
روستا نشینان همواره
یار و یاور یکدیگرند و اگر دردی برای یکی از همسایگان پیش آید , دیگران او را
درمانند. اما در زندگی شهری امروزی بسیاری از همسایگان حتا نام یکدیگر را نمی دانند
چه برسد بخواهند یاور هم باشند !
در روستا زن و مرد همچون خواهر و برادر هم اند
و هیچ کس نگاهی آلوده به دیگران نمی کند . چرا که روستا نشینی به آنان جوانمردی می
آموزد . بسیار کم پیش می آید که دختران روستایی دست به کاری بزنند که هم دامان خویش
را بیالایند و هم آبروی خانواده ی خود را بریزند .
وارونه ی آنچه در شهرها می
گذرد , در روستا زن و مرد در بیشتر کارها با یکدیگر همکاری می کنند و نمیگذارند بار
زندگی بر دوش دیگری سنگینی کند
مقدمات پخت نان :
برای پخت نان در ابتدا یک روز قبل خمیر را تهیه می کردند و به مدت ده تا دوازده ساعت می گذشت تا خمیر عمل بیاید لذا جهت تهیه خمیر سفره آردی بود با لانجین و مایه خمیر .
مایه خمیر معمولا مقداری از خمیری بود که سری قبل با آن نان پخته بودند و آن را لای سفره آرد نگهداری میکردند تا ترشیده شود و به عنوان مخمر در خمیر بعدی استفاده شود ( کاری که آلان جوش شیرین می کند اما آن کجا و ....)
لانجین ظرفی سفالین و بزرگ بود که داخل آن خمیر می کردند .
سفره آرد هم سفره ایی بود که داخل آن مقداری آرد وجود داشت و در زمان تهیه خمیر و پخت نان پهن می شد تا برکات خدا بر زمین نریزد .
تهیه خمیر :
مقداری آب داخل لانجین ریخته می شد و مایع خمیر داخل آن حل می شد و بعد از آن آرد را داخل آن می ریختند و یک نفر آنرا ورز می داد تا ورز بیاید بعد از عمل آمدن آنرا به مدت حد اکثر دوازده ساعت به حال خود رها می کردند تا خمیر عمل بیاید .
وسایل مورد نیاز پخت نان
جهت پخت نان باید تنور گرم می شد لذا در سحرگاه در داخل تنور آتش روشن می کردند و هیزم ها معمولا چوب و بته بود یا تاپاله وهیمه (بته خار و خاشاکی بود که از کوه می آوردند وتاپاله و هیمه از فضولات گاو و گوسفند تهیه می شد .)
بعد از گرم شدن تنور و عمل آمدن خمیر وسایل پخت نان دور تنور چیده می شد که عبارت بودند از :
1: سفره آرد
2: تخته خانه ( وسیله ایی که روی آن خمیر را پهن می کردند)
3: تیر خمیر پهن کنی ( وردنه )
4: ناون کوچک و بزرگ ( جهت زدن نان به تنور)
5: سیخ – آتش کش – انبر
6: در بازنه ( بازنه سوراخی است جهت ورود هوا به تنور که موقع پخت نان وسیله ایی به نام در بازنه بسته می شد تا زغالهای تنور دیرتر به خاکستر تبدیل شوند .)
بعد تهیه لوازم تعدادی از خانم های محل جمع می شدند و با کمک همدیگر شروع به پخت نان می کردند و معمولا نان مصرفی یک ماه پخته می شد .
از باشکوه ترین این مراسم پخت نان شب عید بود که که معمولا انواع نان ها از قبیل گرده - فتیر - نون شیرین و ... پخته می شد .
آداب و رسومی که در گذشته در روستا با تشریفات خاصی انجام می شده اما متاسفانه با گذشت زمان برخی از آنها از خاطرها رفته اند و شاید کمتر کسی یاد و خاطره ایی از آنها در ذهنش داشته باشد اما برخی نیز با کمی تغییر در نحوه برگزاری همچنان بر قوت خود باقی اند و هر ساله اجرا می شوند
امروز صبح مردمان روستا برای راهپیمایی به پری روفتن ودر راهپیمایی باشکوه 22 بهمن شرکت کردند
حالا که بازار عروسیا تو روستامون داغه، بد نیست راجع به سنت ها و آداب و رسوم مراسم عروسی هم مطلب بذاریم. دوستانی که فرصت و علاقه دارند فکر میکنم گذاشتن اینجور مطالب هم جالب میشه.
یکی از رسم های تقریبا رایج تو روستای ما، که برای من جالبه و البته جای سوال، بستن کمر عروس است. این مراسم در شبی که عروس از خانه پدر به خانه داماد می رود اجرا می شود . به این صورت که برادر داماد یا پدر داماد شال یا روبان قرمزی را به دور کمر عروس می بندد. به اين ترتيب كه شال را سه بار از بالاي سر و زير پاهاي عروس عبور داده و در بار آخر (سوم) آن را به كمر عروس گره زده و این شعر را ميگويد:
یئدی اوغلان ایسته ره م سون بئشیگین قیز گلین
دوستان کسی فلسفه این رسم رو میدونه؟
محوطه شهر بربر مربوط به عصر آهن - دوره اشکانیان - دوره ساسانیان است
و در شهرستان ماهنشان، بخش مرکزی، دهستان اوریاد، روستای قره داش،
مابین دو روستای تازه کند و قره داش واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۷ بهمن
۱۳۸۷با شمارهٔ ثبت ۲۴۵۸۶ یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.