باسلام و عرض احترام مداهان روستا عبارت اند
حجت محمدی
شهریار محمدی
محمدتقی جعقری
حسین محمدی
بهلول حیدری
حکمعلی محمدی
صاحبعلی محمدی
باسلام و عرض احترام مداهان روستا عبارت اند
حجت محمدی
شهریار محمدی
محمدتقی جعقری
حسین محمدی
بهلول حیدری
حکمعلی محمدی
صاحبعلی محمدی
قره داش یکی از روستاهای استان زنجان است که در شهرستان ماهنشان واقع شدهاست... روستای قره داش از توابع شهرستان ماهنشان بخش مرکزی پری است وبا مرکز شهرستان 35 کیلومتر فاصله دارد ..و در جنوب شهرستان ماهنشان و در دامنه رشته كوه زيبا و چشم نواز قرار گرفته است.بعد از سال8 138 حدودی از خانه های قدیمی ویران شده و به سبک شهری ساخته شده است
از قسمت های مهم روستا میتوان به یوخاری محله(کوچه بالا) و اشاغا محله (کوچه پایین) اشاره کرد
پیش شماره روستای قره داش 584294 می باشد. بنابراین برای تماس با یک شماره تلفن در روستای قره داش باید ابتدا024584294 را شماره گیری نمایید....
از سوغاتی های روستا می توان به عسل...کره...پنیر...ماست...سرشیر
و انواع لبنیات و انواع دارو های گیاهی (که در بخش داروهای گیاهی روستا هستش)اشاره کرد...
بعضي از روستاييان در منزل خودشان فراورده هاي لبني را درست ميكنند ، مانند پنير محلي كره محلي دوغ محلي ،كشك ، خامه ، قيماق(سرشير) و ....
اميدوارم كه روزي قسمتتان شود و سري به روستاي ما بزنيد و از لبنيات ناب اين ديار استفاده كنيد.....
مردم زحمت كش روستای قره داش علاوه بر كار كشاورزي به دامپروري ، باغداري و زنبورداري نيز
علاقمند بوده و آنرا با كوشش تمام پرورش داده و از گوشت ، لبنيات و محصولات آن بهره كافي را
مي برند كه انشاءالله خدا روزبه روز بركتش رابر اهالي روستا افزون بيفزايد.......
به امید روستایی آباد تر
در روستاي ما عمده كشت كشاورزان به ترتيب اولويت : گندم ، جو ، شبدر ، يونجه ، سيب زميني ، علوفه هاي متفرقه جهت خوراك دامها ، لوبيا ميباشد.
و البته به دليل سردي آب و هوا غير از گندم مه كشت پاييزه است بقيه كشتها همگي در اول فصل بهار انجام ميشود و به عباتي كشت بهاره هستند. بنابرين اگر كسي از محصولات خودش اضافه داشته باشد وارد بازار فروش ميكند.
از نظر دامداري هم اکثر مردم روستا يا گاو و گوساله و گاو شيرده دارند و يا گوسفند نگهداري ميكنند
برداشت ودرو محصولات در روستا از اواسط مرداد آغاز میشود .برای درواز دوشیوه سنتی و جدید استفاده میشود.در شیوه سنتی که با دست انجام میشود به وسیله وسایلی به نام داس ومنگال که مخصوص این کار طراحی شده استفاده میشود.در شیوه جدید که اکنون جای شیوه سنتی را گرفته و کار درو را نیز آسان نموده ،توسط دستگاههای ویژه این کار انجام میشود.
پس از درو نوبت به جمع نمودن بافه های گندم میرسد.پس از یک جا نمودن بافه های گندم ، آنها را که به صورت خرمنی از گندم در آمده توسط دستگاه خرمن کوب که به تراکتور نصب است خورد مینمایند. در این مرحله بافه گندم را از دهانه ورودی وارد دستگاه نموده وپس از پردازش درون دستگاه ،بافه به صورت گندم و کاه که هرکدام محل خروجی جداگانه ای دارند خارج میشود.
صاحب تراکتور مزد کار خود را یا به صورت ساعتی دریافت و یا در ازای هر 10 گونی گندم یک گونی را به عنوان دستمزد در یافت مینماید که روش دوم رایج تر است.
دهانه خروج کاه
دهانه خروج گندم
شب نشيني از کارهای متداول اهالی روستای قره داش است. شبنشینی در اواخر پاییز و فصل زمستان بیشتر صورت میگیرد چرا که عموما در روستاها بعد از برداشت محصول در فصل پاییز، اوقات فراغت و بیکاری روستائیان آغاز شده و تا پایان زمستان ادامه پیدا میکند.خانوادهها در شبهای بلند زمستان به دیدار اقوام، آشنایان و دوستان رفته و با صمیمیت و لذتی خاص به گفتگو میپردازند. در این شبنشینیها زنان در یک طرف کُرسی، کودکان در کنار هم و مردان خانواده نیز در طرف دیگر کرسی نشسته و با یکدیگر و یا به صورت جمعی گفتگو میکنند. از همه چیز صحبت میشود. گاهی فقط چند نفر از بزرگترها صحبت میکنند و گاهی نیز بر سر موضوعی خاص، همهی حاضران از بزرگ و کوچک اظهارنظر مینمایند؛ ولی معمولا یکی از مردان حاضر در مهمانی که باسوادتر و خوشسخنتر از سایرین است بیشتر از همه صحبت میکند.افراد ابتدا از کارهای روزانه خود صحبت میکنند و در خلال آن، خاطراتی نیز از درگذشتگان و یا خاطرات سالهای قبل خود را بیان مینمایند. بیان داستانهای افسانهای و یا حوادث تاریخی که روستای قره داش ها به آن مَتل میگویند یکی از مهمترین مواردی است که در این مهمانیها صحبت میشود. این داستانها که توسط بزرگترها و باسوادترهای محفل بیان میشود معمولا بسیار جذاب و شیرین است و حین بیان آن سکوت مطلق بر جمع حاکم شده و همگی سراپا گوش میشوند.از ضروریات شبنشینیها در روستای قره داش ، تناول انواع و اقسام خوردنیهای لذتبخش است که در فارسی به آن «شَب چَره» و در روستای قره داش « شِوچِرَ» میگویند. ترتیب کار به صورت است که بعد از خوردن چای و کمی گفتگو ، زن میزبان به اندرونی رفته و با یک مَجْمَعه(مجمع) بزرگ که حاوی بشقابهایی از تنقلات رنگارنگ است وارد اتاق مهمانان میشود و بشقابها را به طرز مناسب بر روی کرسی و در مقابل مهمانان و سایر افراد قرار داده و با تعارف و اصرار از آنها درخواست میکند که این تنقلات را میل کنند.شِوچِرَ در روستای قره داش از خوردنیهای مختلف و گستردهای تشکیل شده این خوردنیها عبارتند از:مغز گردو، مغز بادام، مغز هستهی زردآلو،شاهدانه،نخودچی،کشمش،برگه سيب و زردآلو،آلو، سنجد،گندم بو داده،سیب،انگور و...خانوادههایی که وضع مالی بهتری دارند تنقلات دیگر همچون پسته، انواع تخمه و...را نیز برای پذیرایی از مهمانان خود تهیه مینمایند.
توجه توجه
بارش برف در روستا چندروزیه هستو ادامه داره و به امید خدا این بارش برف باعث بشه اهلی روستا از اب برف ها هنگام ذوب شدن در فصل بهار و تابستان برای ابیاری زمین های کشاورزی استفاده کنند
واین عکس از برف در روستا
در زندگی روستایی آرامش نقش اصلی را بازی می کند.یکی از مهمترین ویژگی ها و برتری های زندگی روستایی نسبت به زندگی شهری هم,همین آرامش است که تنها در روستاها میتوان به آن رسید.زندگی در روستا آدمی را از هر جنجال و قیل و قال و دود و دم رهایی می بخشد.شاید بسیاری از شهرنشینان در همه ی زندگی خود آرامش یک شب یک مرد روستایی را نداشته باشند.پس از خیزش خورشید به پشت کوه ها و آمدن شب تیره در روستا,.شنیدن آوای سگان در آغاز شب و آوای خروسان در سپیده دم,آنچنان آرامشی به روستا نشینان می دهد که همواره آنان را همراه است.
روستا نشینان همواره
یار و یاور یکدیگرند و اگر دردی برای یکی از همسایگان پیش آید , دیگران او را
درمانند. اما در زندگی شهری امروزی بسیاری از همسایگان حتا نام یکدیگر را نمی دانند
چه برسد بخواهند یاور هم باشند !
در روستا زن و مرد همچون خواهر و برادر هم اند
و هیچ کس نگاهی آلوده به دیگران نمی کند . چرا که روستا نشینی به آنان جوانمردی می
آموزد . بسیار کم پیش می آید که دختران روستایی دست به کاری بزنند که هم دامان خویش
را بیالایند و هم آبروی خانواده ی خود را بریزند .
وارونه ی آنچه در شهرها می
گذرد , در روستا زن و مرد در بیشتر کارها با یکدیگر همکاری می کنند و نمیگذارند بار
زندگی بر دوش دیگری سنگینی کند
عادت مردم فهیم و ساده روستا این است که هر فرد کوچک تر باید بر فردی که از لحاظ سن و سال از او بزرگ تر است، سلام کند، مگر در مورد افراد روحانی معمم که در این مورد وقتی شخصی روحانی باشد بهتر آن می دانند که دیگران بر او سلام کنند. هر چند که از حیث سن و سال از وی بزرگ تر باشند، اگر آن ها همدیگر را نشناسند عادت و رسم آن ها این است که بر روحانی و معمم باید سلام کرد. به خاطر علم، سواد، آگاهی و دانش و لباس مقدسی که پوشیده است.
می گویند زنان، هر چند هم که مسن باشند بر مردی که نوجوانی را پشت سر گذاشته باید سلام کنند مگر در مورد کودکان و نوجوانان کم سن و سال که آنان بر زنان پیر باید سلام کنند. دیگر این که مردم روستا هنوز هم عادت دارند به محض این که از در وارد شدند بر حاضران سلام کنند و این سنت از لحاظ تربیتی و خانوادگی رواج کامل دارد تا جایی که ممکن است اگر میهمانی یا بزرگ تری چند بار به داخل حیاط رفت و برگشت، هر بار بر او سلام می کنند هر چند فاصله زمانی اندک باشد.
مقدمات پخت نان :
برای پخت نان در ابتدا یک روز قبل خمیر را تهیه می کردند و به مدت ده تا دوازده ساعت می گذشت تا خمیر عمل بیاید لذا جهت تهیه خمیر سفره آردی بود با لانجین و مایه خمیر .
مایه خمیر معمولا مقداری از خمیری بود که سری قبل با آن نان پخته بودند و آن را لای سفره آرد نگهداری میکردند تا ترشیده شود و به عنوان مخمر در خمیر بعدی استفاده شود ( کاری که آلان جوش شیرین می کند اما آن کجا و ....)
لانجین ظرفی سفالین و بزرگ بود که داخل آن خمیر می کردند .
سفره آرد هم سفره ایی بود که داخل آن مقداری آرد وجود داشت و در زمان تهیه خمیر و پخت نان پهن می شد تا برکات خدا بر زمین نریزد .
تهیه خمیر :
مقداری آب داخل لانجین ریخته می شد و مایع خمیر داخل آن حل می شد و بعد از آن آرد را داخل آن می ریختند و یک نفر آنرا ورز می داد تا ورز بیاید بعد از عمل آمدن آنرا به مدت حد اکثر دوازده ساعت به حال خود رها می کردند تا خمیر عمل بیاید .
وسایل مورد نیاز پخت نان
جهت پخت نان باید تنور گرم می شد لذا در سحرگاه در داخل تنور آتش روشن می کردند و هیزم ها معمولا چوب و بته بود یا تاپاله وهیمه (بته خار و خاشاکی بود که از کوه می آوردند وتاپاله و هیمه از فضولات گاو و گوسفند تهیه می شد .)
بعد از گرم شدن تنور و عمل آمدن خمیر وسایل پخت نان دور تنور چیده می شد که عبارت بودند از :
1: سفره آرد
2: تخته خانه ( وسیله ایی که روی آن خمیر را پهن می کردند)
3: تیر خمیر پهن کنی ( وردنه )
4: ناون کوچک و بزرگ ( جهت زدن نان به تنور)
5: سیخ – آتش کش – انبر
6: در بازنه ( بازنه سوراخی است جهت ورود هوا به تنور که موقع پخت نان وسیله ایی به نام در بازنه بسته می شد تا زغالهای تنور دیرتر به خاکستر تبدیل شوند .)
بعد تهیه لوازم تعدادی از خانم های محل جمع می شدند و با کمک همدیگر شروع به پخت نان می کردند و معمولا نان مصرفی یک ماه پخته می شد .
از باشکوه ترین این مراسم پخت نان شب عید بود که که معمولا انواع نان ها از قبیل گرده - فتیر - نون شیرین و ... پخته می شد .
آداب و رسومی که در گذشته در روستا با تشریفات خاصی انجام می شده اما متاسفانه با گذشت زمان برخی از آنها از خاطرها رفته اند و شاید کمتر کسی یاد و خاطره ایی از آنها در ذهنش داشته باشد اما برخی نیز با کمی تغییر در نحوه برگزاری همچنان بر قوت خود باقی اند و هر ساله اجرا می شوند
ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﺮﺩ. ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ5ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ،ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﻄﺎﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﭼﮑﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ.ﺁﺏ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﭼﮑﯿﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﻭﺍﯼ ﭘﺴﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﮔﻔﺖ:ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ.ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ...
روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد آخوند ده رفت و گفت: آملا، فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچه هایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر به تامین نان خالی برای آنان نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم، که با هر نم باران آب به داخل آن چکه می کند. این اتاق آنقدر کوچک است که شب وقتی چسبیده به هم در آن می خوابیم، پای یکی دو نفرمان از درگاه بیرون می ماند. دیگر ادامه این وضع برایم قابل تحمل نیست... پیش تو، که مقرب درگاه خدا هستی، آمده ام تا نزد او شفاعت کنی که گشایشی در وضع من و خانواده ام حاصل شود.
آخوند پرسید:
از مال دنیا چه داری؟
روستایی گفت:
همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است.
آخوند گفت:
من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن این است که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی.
روستایی که چاره ای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد....
زمستان که فرا می رسیدانسان حس هوس نشستن در زیر کرسی داغ به سرش می زند .نسل امروزه شاید به یاد نیاورد که پدران و مادرانشان چگونه در زمستان خود را گرم می کردند ،و شاید در آینده ای نه چندان دور اگر بخواهیم فیزیک کرسی را برای کودکان شرح دهیم باید رنج سفر بر خود هموار نماییم که یا به موزه ای مردم شناسی برویم و کرسی را زیارت کنیم و یا این که پای صحبت ریش سفید و یا گیس سفیدی بشینیم تا بتوانیم به صورت سمعی و نه بصری! کرسی را حس کنیم و در رویاهایمان زیر آن کرسی داغ لم بدهیم و چای لب دوز و لب سوزی را با دیشلمه هورت و هورت سر بکشیم و کیفش را ببریم و برای دقایقی شریک در خاطرات کوچکی و کودکی نسلهای گذشته مان گردیم . اون زمانها دم دمای غروب که می شد بوی سوختن هیزم و زغال از اکثر منازل به مشام می رسید .وظیفه ی سوزاندن هیزم و تهیه کردن آتش زیرکرسی وظیفه مادران خانه بود .
آتا : پدر
اوزوک : انگشتر
اؤزوم : خودم
بایراملیق : عیدی
داحا ایسرائی گون : روز قبل پریروز
ایسرائی گون : پریروز
دونه ن : دیروز
بویون : امروز
ساباح : فردا
بیریسی گون : پس فردا
داحا بیرسی گون : پسین فردا
گئچه ن آی : ماه گذشته
گئچه ن ایل : سال گذشته
گه له ن آی : ماه آینده
گه له ن ایل : سال آینده
آیلار : ماهها
ایلله ر: سالها
آی باشی : اول ماه
ایل باشی : اول سال
بایرام قاباغی : نزدیکی عید
بایرام آخشامی : شب عید
آییلتماق : بیدار کردن
آییق : بیدار
آیریلماق : جدا شدن
آییرماق : جدا کردن
آنلاقسیز : نفهم
آنلاماق : فهمیدن
آیاق : پا
آغلاماق : گریه کردن
آرخایین اولماق : مطمئن شدن
ال له شمه : تلاش
ال له شمه ک : تلاش کردن
ال بیرلیک : همدستی
ال آلتی : یواشکی ، پنهانی
ایلگی ,علاقه
چئوریک,زرنگ- زبردست
اکلیل,موهای بسته شده
لاغ: مسخره،
ماراق: علاقه،
موتلو: خوشبخت
نیسگیل: اندوه و غصه
هندهوهر: اطراف، حومه
هاوا دورومو: وضعیت آب و هوا
هویوق: مات، حیرت
وورغون: دلداه، عاشق
یارادیجی: خلاق، مبتکر
یارار: لایق
یاراشیق: لیاقت، برازندگی
یاشیت: هم سن، همتا
یاغمور: بارش
یاغیش: باران
یاغین: بارش
یاغینتی: بارش، باران
یاغینلیق: بارندگی
یالانچی: دروغگو
یاندیریجی: سوزناک
یانلیش: غلط، اشتباه
یومور: فکاهی، طنز
ییلقین: ترسیده
امیدواروم مرد توجه عزیزانی که دوس دارن ترکی یاد بگیرن قرار گرفته باشه و اگر پیشنهاد وانتقاد داشتن میتوانن درخواست کنن تا مطالب بیشتری در اختیارشون قرار داده بشه
نـــــــــــــــــــــــظر یادتون نره
مدیر سایت محمدی
1 سلام.هنوز علی نیومده خونه؟
Səlam.əli hələ evə gəlmirib?
سلام.علی هله اوه گلمیریب؟
2 اومد.ولی یه کاری پیش اومد براش دوباره رفت.
Gəlmişdi.ama bir iş ğabağina çixdi yenə getdi.
گلمیشدی.آما بیر ایش قاباقینا چیخدی یئنه گئتدی.
1 یه تلفن بهش بزن ببین نمیاد؟
Bir telefon vir gor gəlmiyəcək?
بیر تلفن ویر گور گلمی یه جک؟
2 گفت کارش طول میکشه.مگه چکارش داری؟
Dedi işi çox çəkər. Nə işon var biləsinən?
دئدی ایشی چوخ چکر.نه ایشون وار بیله سینن؟
1 کار خیلی واجبی باهاش دارم.الان خودم بهش زنگ میزنم.
Bir vaceb işim var.indi özüm zəng virayam.
بیر واجب ایشیم وار.ایندی اووزوم زنگ ویرایام.
1 الو....کجایی؟مگه قرار نشد الان بیای اینجا؟
Əlo hardasən?məgə gərar dəyor di indi börda olasan?
الو...هارداسن؟مگه گرار(قرار) ده یوردی ایندی بوردا اولاسان؟
2 منم دارم میام..ترافیکه..
Məndə gəlirəm.terafikdi..
منده گلیرم .ترافیکدی..
1 هرچه زودتر خودتو برسون ..عجله دارم.
Tez liyinan üzövi yetir..mən tələsirəm.
تز لیینن اوزوی یئتیر. من ته له سی رم.
2 فعلاً که ترافیک سنگینه..باشه.خودمو میرسونم.
Hələlik terafik ağirdi.olsun üzömi yetirəyəm.
هله لیک ترافیک آغیردی.اولسون اوزومی یئتیرم.
1 منتظرتم..زود بیا..
Gozləyiram.tez gəl.
گوزلییرم.تئز گل.
سلام.ببخشید.اسم شما چیه؟
Səlam.bağişlayin adiz nədi?
سلام. باغیشلایین آدیز نه دی؟
2 سلام.من احمد یاری ام .شما؟
Səlam.mən ahmed yari .siz?
سلام.من احمد یاری .سیز؟
1 منم سالومه هستم .از آشناییتون خوشوقتم.
Mən salume.sizinən taniş olmağdan sevindim.
من سالومه یاری . سیزین تانیش اولماغدان سویندیم.
2 منم همینجور.عذر میخام شغل شما چیه؟
Habelə məndə sevindim.bağişlayin sizin işiz nədi?
هابله منده سویندیم.باغیشلایین سیزین ایشیز نه دی؟
1 من قصابم.
Mən gassabam.
من گسابم.
2 اینجا چکارمیکنی؟
Bir da neynisiz?
بیر ده نی نیسیز؟
1 اومدم برا پسرم فرم استخدام بگیرم.
Gəlmişəm oğluma estexdam formi dolduram.
گلمیشم اوغلوما استخدام فرمی دولدورام.
2 چندتا بچه داری؟چکاره اند؟
Neçə oşağız var?Nə iş gorələr?
نچه اوشاقیز وار؟نه ایش گورلر؟
1 دوتا.دخترم حسابداره یه شرکته.پسرم تومغازه فعلا پیشه خودمه.
Iki danə.gizim bir şerkətin hesabdaridi..oğlum da hələlik töçanda üz yanimda işliyir.
ایکی دانا.گیزیم بیر شرکتین حسابداریدی.اوغلومدا هله لیک توچاندا اوز یانیمدا ایش لییر.
2 راستی خانومت چکارست؟
Hələ xanimon nə iç gorəy?
هله خانومون نه ایش گوره ی؟
1 زنم خانه داره.شما شغلتون چیه؟
Xanimim xanə dar di.sizin işiz nədi?
خانیمیم خانه دار دی.سیزین ایشیز نه دی؟
2 من معاونه کارگزینی این شرکتم.ازشما خوشم اومد.
Məm bu şerkətin iş secən mo`aveniyəm.siz dən xoşom gəldi.
من بو شرکتین هیش سجن معاونیم.سیزدن خوشوم گلدی.
+انشاالله پسرت همینجا مشغوله کار بشه.
inşallah oğluz bir da işə məşğul olar.
اینشاللاه اوغلوز بیرده ایشه مشغولولار.
کؤرپه: نوزاد
کروان قیران: ستاره سحری
کوسهگن: دل نازک، زودرنج، قهرو
کوسو: قهر، رنجش
گؤرهجک: سرنوشت
گؤرو: وظیفه
گهییش: مشورت
گهییشمهک: مشورت کردن
گورنج: افتخار، اعتماد
گون آیدین: روز بخیر
گووهنمک: افتخار کردن، بالیدن
گیرینج: به تنگ آوردن، ذله کردن، بیزار کردن
قادا: درد و بلا
قادین: خانیم، خانم
قاش: ابرو
قوتلو: مبارک
قوْرخاق: ترسو
قوْرخماز: نترس، شجاع
قوْروجو: پاسدار، محافظ
قوْروماق: حفاظت کردن
قوْناق: مهمان
قیزارتما: سرخ کردنی
قیزبوغان: مارمولک
دؤزوم: صبر ، شکیب، D?züm
آچون: دنیا
یوُروجو: خسته کننده
چالیشغان: پرکار. فعال
گون آیدین: صبح به خیر. روز به خیر
دادلی: خوشمزه
اؤدلک: ترسو، بزدل،?dl?k
اؤزهل: مخصوص، ویژه، ?z?l
اؤزهلجه: بویژه، ?z?lce
اؤفکه: خشم، عصبانیت، ?fk?
اؤیود: پند، نصیحت، ?yud
آرین: پاک، خالص ، Ar?n
آزغین: گمراه، Az??n
ازگین: لهشده، ?zgin
اوزگونچو: غواص، شناگر، Uzgükçü
اوْلاجاق: تقدیر، سرنوشت، Olacaq
اوْنودولماز: فراموش نشدنی، Onudulmaz
اوْنوتماق: از یاد بردن،فراموش کردن، Onutmaq
ایستهکلی: خواستنی، دوستداشتنی، ?st?kl?
ایناملی: با ایمان، مؤمن، ?naml?
اینانیلماز: باور نکردنی، ?nan?lmaz
اینجیتمهک: اذیت کردن، آزار رساندن، ?ncitm?k
آغرییان دیشی چکرلر.
«دندانی را که درد میکند باید کشید.»
اوغری پیشیک آغاج گورجک قاچار
«گربه دزده چوب ببینه فرار میکنه»
ایلان هر یئره اگری گدر، اوز یوواسینا دوز گدر.
مار هر کجا که کج بره ، خونه خودش راست میره.
اوز گوزینده دیرگی گورمور ، اوزگه نین کینده توکو گورور.
تیر را در چشم خود نمیبیند ولی مو را در چشم دیگری میبیند.
اوستورانین قاباغیندا سیچماسان ، دئیرلر گوتو یوخدی.
(به علت رعایت نکردن ادب در این ضرب المثل از ترجمه آن معذوریم)فقط جهت اطلاع
اولی دوروپ مرده شیری یویوور.
مرده بلند شده داره مردهشور رو غسل میده.
اولن یوخدی قبرنه سیچاسان
هنوز خبری نیست که داری برنامه میریزی.
اول قارداشلیغوی ثابت ائله سورا ارث و میراث ایسته
اول برادریتو ثابت کن بعد ادعای ارث بکن.
اولیه اوز وئرسن ، سیچار کفنین باتیرار
(شامل بند بی ادبی می شود)
باغدا اریک واریدی سلام علیک واریدی، باغدان اریک قورتولدو سلام علیک قورتولدو.
تازمانی که سود میرسد دوست است.
باشیوا داش سالاندا ، اوجا یئردن سال
وقتی میخواهی کاری را شروع کنی از بالا شروع کن
باغبانین گل وقتی قولاغی ائشیتمز
بورنو یئللی دیر.
«دماغش باد دارد.»
تعداد صفحات : 12